1) جدال مكن كه احترامت از بين مىرود و شوخى مكن كه بر تو گستاخ مىشوند.
2) هر كه به پاييننشينى در مجلس رضايت دهد، خدا و فرشتگان پيوسته بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
خندهاى كه از روى تعجّب نباشد، از نادانى است.
3) يكى از بلاهاى كمرشكن همسايهاى است كه چون خوبى بيند پنهانش سازد و چون بدى بيند فاشش نمايد.
4) بدانید که عبادت به بسيار روزه گرفتن و نماز خواندن نيست، همانا عبادت بسيار انديشهورزى در امر خداست .
5) چه بد بندهاى است آن بنده كه دو روى و دو زبان است، در حضور برادرش او را مىستايد و در غيابش [با غيبت كردن] گوشت او را مىخورد. اگر به او عطايى شود حسد برد و اگر گرفتار گردد او را وانهد.
6) خشم كليد هر بدى است.
7) شخص كينهاى، كم آسايشترين مردم است.
8) پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه درنگ نمايد، عابدترين مردم كسى است كه واجبات را به جاى آورد، زاهدترين مردم كسى است كه از حرام دست بردارد و سختكوشترين مردم كسى است كه گناهان را وانهد.
9) به راستى، شما را عمرى كاهنده و روزهاى معدودى است و مرگ ناگهان سر رسد. هر كه خير بكارد نيكى برداشت نمايد و هر كه بدى بكارد پشيمانى درو نمايد.
10) هر كشاورز هر چه بكارد همان نصيبش شود، كند كار به نصيبش دست نيابد و آزمند آنچه را مقدّرش نشده به دست نياورد. هر كه خيرى نصيبش شود خداوند نصيبش ساخته است و هر كه از شرّى محفوظ ماند خداوند او را حفظ كرده است.
11) مؤمن براى مؤمن بركت است و بر كافر حجّت.
12) دل بىخرد در دهان است و دهان خردمند در دلش.
13) روزى تضمين شده از كار واجبت بازندارد.
14) هر كه بيش از حدّ شرعى در وضو گرفتن آب بريزد چون وضو شكن باشد.
15) دوست نادان مايه رنج و زحمت است.
16) دو خصلت است كه چيزى برتر از آن دو نباشد: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
17) گستاخى فرزند بر پدر در خردسالى منجر به ناسپاسى و عاق او در بزرگسالى گردد.
بهتر از زندگى چيزى است كه اگر از دستش دهى از زندگى بيزار شوى و بدتر از مرگ چيزى است كه اگر بر سرت آيد آرزوى مرگ كنى.
18) تربيت نادان و برگرداندن معتاد از عادتش، يك كار معجزه آميز است.
(تحف العقول / ترجمه حسن زاده، از ص: 889- ص: 895)